۱۳ شهریور ۱۳۹۵، ۹:۳۱

عید اول ذیحجه در شعر آئینی؛

تلفیق نهر کوثر و امواج سلسبیل ... پیوند پاک سوره یاسین و کوثر است

تلفیق نهر کوثر و امواج سلسبیل ... پیوند پاک سوره یاسین و کوثر است

شاعرانگی شاعران آئینی در عید پیوند آسمانی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)، از جلوه های باشکوه ادبیات ایران زمین است.

خبرگزاری مهر گروه فرهنگ:اول ذیحجه الحرام، سالروز ازدواج نورانی حضرت امیرالمومنین (ع) و حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا (س) در سال دوم هجری قمری است که در تقویم ملی نیز با عنوان "روز ازدواج" شناخته می شود.

از دیرباز، این عید بزرگ و مبارک شیعیان، مورد توجه شاعران آئینی بوده و هست تا با زبان شعر، عرض ادب و ارادت خود را به محضر آن دو نور آسمانی تقدیم دارند.

یکی از این شاعران، عارفه دهقانی است که در یک رباعی کم نظیر و در کمال اختصار، این ازدواج نورانی را مانند دو آینه  مقابل هم، در بی نهایتِ مبارکی و درخشش می بیند:

دریای هم اند و ساحل هم هستند

زهرا و علی که همدل هم هستند

شفاف و عمیق و بی نهایت همچون

دو آینه که مقابل هم هستند

و اما شاعر دیگری که در این مناسبت فرخنده شعر دارد، سودابه مهیجی است. او می سراید:

رسیده اند صمیمانه مهر و ماه به هم
دو چشم عاشقشان زل زده است، آه، به هم

چه شاکرند به درگاه عشق از اینکه 
رسیده اند به پیوندِ دل بخواه، به هم

به عشق می اندیشند با دو دیده ی تر
به راه راست، به دوریِّ از گناه، به هم

به اینکه عهد ببندند و سخت، دل بدهند
برای بودن تا انتهای راه، به هم

چه مومنانه خدا را به شُکر می خوانند 
دو تا کبوتر معصوم با نگاه به هم

شب است اما روشن تر از سپیده صبح 
بدل شده است چه زیبا شب و پگاه به هم

و اینک شعری از دیگر شاعر آئینی، یوسف رحیمی را به نظاره می نشینیم که در آن، آغاز و ادامه زندگی این زوج آسمانی با نگاهی شاعرانه ترسیم شده است:

سرتاسر مدینه پر از شوق و شور بود
لبریز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پیمبر در آن پگاه
صد آسمان، ملائکه گرم عبور بود
وقت نزولِ سوره‌ یاسین و هل أتی،
هنگامه‌ ی تجلی آیات نور بود
بال فرشته فرش قدمهای آفتاب
روبند ماهتاب ز گیسوی حور بود
عطر بهشت از نفس باغ می چکید
تا اوج عرش زمزمه های حضور بود
عالم ز عطر یاس مدینه معطر است
پیوند آسمانی زهرا و حیدر است
می خواستند تا که بمانند یار هم
همدل ترین و همنفس روزگار هم
بی زرق و برق، ساده‌ ی ساده شروع شد
پیوند آسمانی شان در کنار هم
سرمایه های اصلی شان مهر و عاطفه
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم
بر اعتماد شانه‌ ی هم تکیه داشتند
سنگ صبور یکدگر و رازدار هم
بودند هر پگاه دل انگیزتر ز عشق
گرم طلوع روشنِ خورشیدوار هم
چشم بد از جمال دو خورشید دور باد
چشم حسودِ بد دل و بدخواه کور باد
هم، ماورای حد تصور کمالشان
هم، ماسوای ذهن و تخیل جلالشان
آنجا که سوخت بال و پر آسمانیان
بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان
باید که درس زندگی آموخت تا ابد
از بوریای کهنه و ظرف سفالشان
در جام کوزه روشنی خمّ سلسبیل
کوثر شراب خانگی لایزالشان
کِی می توان به واسطه‌ ی این مثالها
پرواز کرد تا افق بی مثالشان
آئینه‌ ی ظهور صفات خدا شدند
یاسین و نور شدند، هل أتی شدند
بر شانه های عرش خدا خانه داشتند
نه، نه، که عرش را به روی شانه داشتند
این ساکنان عرش خدا از همان ازل
چشمی به چند روزه‌ ی دنیا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشکِ جو
اما همیشه خویِ کریمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِمعرفت
همواره لحظه های صمیمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت امیدشان
یعنی چهار غنچه‌ ریحانه داشتند
ما جرعه نوش چشمه‌ ی جاریّ کوثریم
دلداده ایم، شیعه‌ی زهرا و حیدریم

اکنون نوبت می رسد به شعر مهدی رحیمی؛ شعری که در آن، خطبه خوان حقیقی این ازدواج، وجود مبارک حضرت حق دانسته شده که با قندی از ستاره و توری از ابر، دو رشته کوه صبر را به عقد هم درآورده است:

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصل، مصطفی ز علی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهرا
یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست، ولی در پس حجاب
غیر از بلی، چه چیز به حیدر دهد جواب؟
تو حیدری و هرچه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرش، ساقدوش
بی ساقدوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا، کفش وصله دار
دنیا شنید گر چه ز لبهای مصطفی
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق، جزءِ سپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه، به نکاح علی در آ

و اما شعر دیگر این مجال، از آنِ وحید قاسمی است:

فضای شهر مدینه دوباره روحانی ست
نماز پنجره هایش، چقدر عرفانی ست
مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب
در آسمان و فلک جشن نور افشانی ست
عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل
عجب شبی! همه ی کهکشان چراغانی ست
ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت
چقدر سفره ی این بزم، پهن و طولانی ست
فرشته ها سرشان گرم کار و میکائیل
به فکر پخت و پزِ سور و ساتِ مهمانی ست
وضو گرفته و با احترام باید گفت:

جناب حضرت داماد! شاخه ی شمشاد
تمام آینه های مدینه غش کردند
نگاه فاطمه تا در نگاهشان افتاد
کلید باغ جنان را خدا مراسم عقد
به این عروس، سرِ سفره، زیرلفظی داد
ترانه ی لب داودِ خوش صدا این است
علی و فاطمه، پیوندتان مبارک باد!
او البته شعر دیگری هم در این مناسبت مبارک دارد:

یک مرد و زن، مکمل هم، در کنار هم
آیــینه وار هـــر دوی شان، بی قرار هم
معنای اصلیِ لغتِ خانواده اند
مست نگاه یکدلی و میگسار هم
این زندگی بنا شده بر پایه های عشق
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم
یک خانه محقر و یک قطعه حصیر
سرمایه های اصلی شان اعتبار هم
کانون گرم پرورش غنچه های یاس
پیوندشان وقوع و طلوع بهار هم
در آسمان عاطفه این ماه و آفتاب
چرخیده اند تا به ابد در مدار هم
عاقد خدا و مهریه آب و سکوت محض
آری شدند همنفس روزگار هم
اکنون بخشی کوتاه از شعر بلند قاسم صرافان را با هم مرور می کنیم:

عشق یعنی یکی درون دو تن
عشق یک روح رفته در دو بدن
عشق زهراست روبروی علی
نظر آنهم فقط به سوی علی
عشق راهی بدون خاتمه است
آخر، این راه، راهِ فاطمه است

اسماعیل تقوایی اما از شعرایی است که این ازدواج را نمونه یک ازدواج الگو و ساده در تمامی تاریخ معرفی می کند:

فرشتگان خدایی به عرش رحمانی
همه به حال شعف در پی چراغانی

به کف زنی شده مشغول بهر پیوندی
و می کنند به سوی زمین گل افشانی

در آسمان مدینه زنند بال و پری
به دور خانه طاها، حبیب ربانی

به روز اول ماهی که هست ذی الحجه
مدینه گشت مهیا برای مهمانی

مدینه غرق سرور است بهر پیوندی
میان دو گل خلقت کمال انسانی

یکی بود گل دردانه رسول خدا
یکی بود علی، آن شهریار ایمانی

بخواند خطبه پیمبر برای این پیوند
و دست به دست بداده، دو یار جانانی

بسی رضایت پروردگار حاصل شد
ز ازدواج پر از سادگی و آسانی

ز وصلتی که شود در تمامی اعصار
نمونه ای ز بهین شیوه مسلمانی

الا تو حضرت صاحب، عطا نما صله ای
به شاعری که کند اینچنین ثناخوانی

و اینک بخشی از شعر شاعر پیشکسوت آئینی، حاج علی انسانی را از نظر می گذرانیم:  
از بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی، آن عدل کل، بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
کوثر، کنار ساقی کوثر، علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لبهای زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد
میخانه باز و هر کسی جام مکیّف می زند
ناهید، پا می کوبد و تندر به کف، دف می زند
رنگین کمان چون مشتری خود را در این صف می زند
لبخند وصل امشب چه خوش کوثر به مصحف می زند
منشین غمین امشب دلا، شادی دل کن برملا
خیز و مِس خود کن طلا، آیینه ات را ده جلا
و اما سه بیت از شعر مجید لشکری نیز درباره این مناسبت مبارک چنین است:

یک سو جلال حضرت خیرالنّسای خلق

یک سو جمال واضح خیر الأنامهاست 

پیوند پاک سوره ی یاسین و کوثر است

آغار انکشاف تمام ظلامهاست.

تلفیق نهر کوثر و امواج سلسبیل

هنگام باده نوشی و شرب مدام هاست

دو رباعی از محمدمهدی عبداللهی و مهدی مقیمی نیز در پایان این نوشتار، این عید آسمانی را چنین شرح می دهند:

فرخنده شبی، شبی که بی همتا بود

پیوند دو گل در آسمان برپا بود

جبریل امین به روی لب زمزمه داشت

هم کفو علیِّ مرتضی، زهرا بود

***

مهر علی امشب به دل فاطمه افتاد

پیغمبر اسلام شده صاحب داماد

در عرش خداوند عجب ولوله ای شد

دست علی و فاطمه را تا که به هم داد

کد خبر 3759168

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha